سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
jiyar
جمعه 90 اردیبهشت 23 :: 9:50 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

آن عاشقان شرزه ، که با شب نزیستند

رفتند و شهر ندانست کیستند

فریادشان تموج شط حیات بود

چون آذرخش در سخن خویش زیستند

مرغان پرگشوده توفان که روز مرگ

دریا و موج و صخره بریشان گریستند

می گفتی ای عزیز!: سترون شده ست خاک

اینک ببین برابر چشم تو چیستند

هر صبح و شب به غارت توفان روند و باز،

باز،آخرین شقایق این باغ نیستند

 




موضوع مطلب : شعر

پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 350
  • بازدید دیروز: 3
  • کل بازدیدها: 173026